به گزارش
تابناک یزد، پس از مدتها سکوت، محمود احمدی نژاد در ورامین سخن گفت و اشتباه اولیه در
انعکاس اظهارات او و خطای تاریخی در صحبتها سبب شد همه نگاهها به این دو
سه جمله باشد و اصل موضوع که چرا سر و کله او دوباره پیدا شده به محاق رفت.
آقای
احمدی نژاد روز پنج شنبه 20 اسفند در جمع حامیان خود که به مناسبت یادواره
شهدای خیبر (از عملیات نظامی دوران دفاع مقدس) در گلزار شهدای ورامین گرد
آمده بودند حضور یافت و سخنرانی کرد.
خبرگزاری حامی او و گفتمان او این جمله را نقل کرد: «عباسیان هم با نام پیامبر حکومت کردند ولی 10 پیامبر را کشتند.»
سایتهای
همسو نیز به سرعت این خبر را نقل و منتشر کردند. هر چند بعدتر توضیح
داده شد که او نگفته بود «10 پیامبر» بلکه از «10 امام» شیعیان اثنی عشری
سخن گفته که «به دست عباسیان به شهادت رسیدند».
بحث ها بیشتر بر سر
این بود که عباسیان بعد از آخرین پیامبر بر سر کار آمدند و طبعا نمی
توانسته اند پیامبری را بکُشند و اگر هم منظور یا عین عبارت او 10 امام
شیعه باشد این سخن هم نادرست است.
زیرا امام محمد باقر
ع
( امام پنجم شیعیان) در سال 114 به دست هشام بن عبدالملک به شهادت رسید و
شروع حکومت بنی عباس از سال 132 است. بنا براین از 12 امام 5 امامِ قبل و
امام دوازدهم کسر می شود و باز باید می گفت 6 امام به دست عباسیان به شهادت
رسیدند نه 10 تن.
مهم تر و فراتر از این«گاف» - که از او عجیب هم
نیست- اما این پرسش است که چه اتفاقی افتاده که احمدی نژاد دوباره فضا را
مناسب دیده است؟
1-
شکست اصول گرایان در انتخابات هفتم اسفند که خصوصا در تهران به کمال جلوه
کرد بار دیگر به احمدی نژاد انگیزه و اعتماد به نفس داده تا به متحدان و
موتلفان دیروز خود گوشزد کند بدون او نمی توانند چندان امیدی به صندوق رای
داشته باشند.
از این رو از هم اکنون آنان را با این چالش رو به رو
کرده که اگر می خواهند در انتخابات آتی امیدی داشته باشند نمی توانند او
را نادیده بگیرند. با این فرض احمدی نژاد از نتیجه انتخابات هفتم اسفند
شاید هم اصلا ناراضی نباشد تا به دوستان خود یادآوری کند جدایی از او تا چه
اندازه برایشان خسارت بار بوده است. البته اگر جدایی واقعی باشد.
2-
نکته ای که احمدی نژاد دریافته و مدت هاست که می داند اما اصول گرایان
دیگر از آن غافلاند این است که مردم در هر انتخابات به نمادهای «تغییر»
رای می دهند حال آن که اصول گرایان با شعار تثبیت و حفظ موجود به صحنه می
آیند حال آن که احمدی نژاد هر بار با داعیه تغییر به میدان می آید و ژست
منتقد را وانمی گذارد.
3-
او این سخنان را چند روز پس از صدور حکم اعدام بابک زنجانی ایراد کرده
است. در حالی که رییس جمهور روحانی پرسیده چه کسانی به بابک زنجانی مجوز
داده بودند؟
مهم ترین پرسش افکار عمومی از احمدی نژاد این است که
بابک زنجانی که به بهانه دور زدن تحریم ها مجوز دریافت پول نفت را دریافت
کرد و مبلغ دو میلیارد و 700 میلیون یورو را دریافت کرد ارتباطی با دولت او
داشته یا نه؟ اگر داشته در چه سطحی و چگونه و با چه مجوزی بوده است؟ اگر
هم نه او اطلاع داشته یا نه و اکنون چه نظری دارد؟ بابک زنجانی را قهرمان
دور زدن تحریم ها می داند یا مفسدی که طناب دار را باید بر گردن او
بیندازند؟
4-
احمدی نژاد در این سخنرانی از موضع جمهوری اسلامی گفته است: « جمهوری
اسلامی فرصتی برای ادامه راه انقلاب اصلی است ولی اگر کسی پایش را کج گذاشت
جمهوری اسلامی کج نشده است.» این در حالی است که دوستان اصولگرای او از
سال 90 به بعد مهم ترین حلقه پیرامون او را « جریان انحرافی» نامیده اند.
طبعا
منظور او از «کسی که پایش را کج گذاشت» نه خودش میتواند باشد و نه
دوستان متهم شونده به جریان انحرافی بنا براین اتهام انحراف یا پا را کج
گذاشتن نه تنها نمی پذیرد بلکه دیگران را منحرف می داند و از موضع بالا از
جانب کلیت جمهوری اسلامی سخن می گوید و فراموش می کند که دیگر رییس جمهور
نیست و نمی تواند از جانب جمهوری اسلامی سخن بگوید.
با این نگاه
احمدی نژاد از یک سو از فرصت انفعال راست گرایان متحد خود پس از انتخابات
هفتم اسفند بهره برده و چون مراسم مربوط به سالگرد شهیدان سرفراز هم بوده
توجیه داشته و از جانب دیگر بحث دیگری را پیش کشیده تا از پاسخ به پرسش
افکار عمومی و شخص رییس جمهور بگریزد که بابک زنجانی در کدام بستر بالید و
مورد اعتماد واقع شد؟
محمود احمدی نژاد دوست دارد خود را صاحب
نظریه معرفی کند و به مثابه چهرهای ایدیولوژیک نظر بدهد و از این رو تز
ارایه میکند. در حالی که در این زمینه هیچ سابقه و تخصصی ندارد که اگر
داشت مقالهای در این باره مینوشت یا به یک همایش ارایه داد.
به گزارش عصرایران، از
این رو می توان حدس زد آن اشتباه هم چندان سهوی نبوده باشد! آیا روزی می
رسد که که آقای احمدی نژاد در کنار مباحث کلان و افشای ترفندهای شیطان و
مدیریت جهان، به امور خُردی مانند ماجرای بابک زنجانی و دو میلیارد و 700
میلیون یورویی که به طناب داری گردِ گردنِ او بدل شده نیز توضیح دهد؟