زعفر احدزاده
ترغيب شهروندان به پذيرش و انجام مسئوليتهاي مدني و مشاركت درامور سياسي، چالش مهم پيش روي سيستمهاي سياسي در جوامع در حال توسعهاست. چالش مهمي كه پيش روي نظام هايدموكراتيك جهان هم در كشور هاي پيشرفته و هم در كشور هاي در حال توسعه است ، ترغيبشهروندان خود به مسئوليت پذيري مدني و مشاركت در فرآيند تصميم گيري هاي اجتماعي وسياسي است.جهاني شدن با ايجاد بازار جهاني و رشد و توسعه آنچه اصطلاحا جامعه اطلاعاتيخوانده مي شود، تغييرات زيادي را با سرعت وارد سياست اجتماعي و فرهنگي كشور هاساخته است. رسانه ها را به ركن محوري در فرآيند آموزش شهروندي تبديل ساخته است.
آموزش رسانه اي جايگاه مهمي را در تعيين شرايطشهروندي در اختيار دارد . بدين ترتيب كه آموزش شهروندي به دنبال ايجادامكاني براي ابراز فرهنگي و برخورداري از سواد اجتماعي و مدني است. بر اين اساس آموزش شهروندي منحصر يه توانايي افراد براي تجزيه و تحليل رسانه هاو مهارت هاي گوش دادن و تماشا كردن انتقادي نيست ، بلكه مي بايست به دنبال تشويقمشاركت انتقادي آنها به مثابه توليد كنندگان فرهنگي باشد.
نظامهاي مردم سالار براي بقاي خود نياز به شهرونداني دارند كه در امور سياسيمشاركت داشته باشند و در راس همه عوامل تاثیر گذار در این فرایند،آموزش و پرورش نقش مهمي را ميتواند در انتقال فرهنگ شهرونديايفا كند.هيچ كس مستحق محروميت از زندگي سياسي نيست و حضور در عرصه هاي سياسيبايد منجر به شهروند اجتماعي شودو به تعبيری سياسي شهروند كسي است كه حق زندگي و بهره مندي از مواهب و خدماتجمعي را در يك كشور دارد و با مفهوم دموكراسي ارتباط دارد. شهروندي فرهنگي شامل سليقهها و حقوق و فرهنگ گروههاي مختلف موجود دريك جامعه ميشود.
شهروندي ميتواند يك رابطه، موقعيت، ارزش و احساس تعلق باشد. محتواي آموزش شهروندي را می توان در سه عنصر عاطفي ، شناختيو عمل گرايانه تفكيك كرد. البته ابعاد حقوقي و هويتي تيز ميتوان براي شهرونديتبيين كرد. عنصر شناختي آن مربوط به اطلاعات و ماده خام و آشنايي با نظام مردمسالار و اقتضاعات آن ميشود. بخش عاطفي متضمن ايجاد ارتباط و احساس است.بعد مصلحتي نيز ميتوان براي آموزشها در نظر گرفت كه توانايي زندگي كردن و عملكردن به اصول نظام مردم سالار را شامل مي شود.
آموزش شهروندان از اموري است كه همه رسانهها بايد به آن توجه داشتهباشند. بر همين اساس بايد واقعيتي ارائه شود كه بر پيش داوري استوار نبوده بلكه برپايههاي علمياستوار باشد. محتواي آموزشها نيز شهروندان را به سمت توافق در عيناختلاف سليقه برساند. در بخش عقلانيت آموزش شهروندي بايد باعث شود شهروندان بهآگاهي و مفاهمه برسند.
كاركرد ديگر رسانههاي اين حوزه براي گسترش فرهنگ شهروندي، توليد كالاهايفرهنگي مرتبط با شهروندي است. نقش نهادها و سيستمها و سازمانهاي دولتي براي تسهيلآموزش شهروندي ، استفاده از امكانات اينترنتو شبکه های اجتماعی، ايجاد رفاه و مفاهمه از ديگركاركردهاي رسانهها براي ايجاد فرهنگ شهروندي است.و در میان انواع رسانه های جمعي ، رسانههاي جمعيمتعلق به دولت از اهميت بيشتري دارند.
سابقا مفهوم شهروند بار سياسي با خود به همراه داشتو به كسي گفته ميشد كه از حقوق برابر براي زندگي در يك اجتماع سياسي برخورداربود. اما امروزه شهروندي فرهنگي نه تنها اين معنا را در خود دارد بلكه به معناي يكحق عمومي و حق جمعي دارد.اين حق شامل حق حفظ هويت و حق عمل بر اساس فرهنگ ميشود. به عبارت بهتر در مفهومشهروندي فرهنگي بيش از اينكه بحث تابعيت در يك اجتماع مطرح باشد بحث هويت فرهنگيمطرح است.به عبارتی دیگر توجه به شهروندي فرهنگي از آن رو بوده است كه در گذشته شهروندي فارغ از عنصرفرهنگ و هويت گروه هاي اجتماعي صورت مي گرفته است. به ديگر بيان، تابعيت و شهروندييك جامعه بيشتر سياسي تلقي مي شده است تا فرهنگي.
در مفهوم سنتي شهروندي، افراد حق بقا بر اساس حقوق برابري مثل آب و برق و تلفنو... دارند اما در اين معنا حق بقا بر اساس سنت و فرهنگ داده نميشود. مفهومشهروندي فرهنگي با زندگي كساني كه در خارج از موطن خودزندگي ميكنند پيوند بيشتريدارد. اين موضوعبراي حضور اقليتهايي كه در كشورهاي غربي زندگي ميكنند كاربردبيشتري دارد. چرا كه در اين كشورها در بهترين حالت به افراد خارجي حق شهرونديسياسي داده شده است .