با عبور از موسم برگریز مدافعین فیک، با یک لایه پیشروی به فصل طلوع و بروز گماشتگان صنفی وارد شدیم.
مأموریت مدافعین فیک تمام شد و با نزدیکی به اواخر بهمن عروسکگردان اصلی فصل پنجم اوپرای هملت را کلید خواهد زد.
دیگر دوره سندرم مونچهاوزن صنفی به خزان خود نزدیک است و به جای مدافع فیک این گماشتگان صنفی هستند که اینبار بدون پروکسی میداندار فعالیت صنفی غصبی خواهند شد.
آخرین مرحله تکامل در مصادره اعتراض ورود علیالرأس عروسک گردان صنفی ست.
این عروسک گردانها که بر خلاف مدافعین فیک مثل ما در حقیقت گماشتگان صنفی هستند، رزومه کاملا مشخص از گماشتگی و وابستگی دارند، اینها از رونمایی صبغه و سبقه گماشتگی خود هیچ شرم و ابایی ندارند.
تاریخ انقضاء مدافع فیک صنفی [که شاید خود من باشم] رسیده است و گماشته واقعی بدون هیچ لاپوشانی یا پنهانکاری وارد مصادره علنی فعالیت صنفی خواهد شد.
فصل پنجم صنفی به آن دلیل از رگبارهای موسمی به آبگیرداری و آبخیزداری علنی در بیابان میرسد که فرصت زیادی به اعلام انصراف و دست شستن گلههای کوهی باقی نمانده است.
پروژه قطعی فریز مجدد تعرفه درمان به طور کامل مشکوکین و خوشبینهای صنفی را به جرگه انصراف خواهد کشاند و هنگام ظهور آخرین خرمهره برای قلعه رفتن با یک شاهپور در معرض کیش و مات است.
شاهی که اسب و فیلش را در غائله بهاری خرج کرد حالا به دو رخ و یک وزیر متکی ست تا شاید پات چهره شطرنجیاش را در پناه سیاهی باز هم سپید کند.
فصل پنجم صنف پزشکی اگرچه خزان است اما نه برای خوردن جوجهها در آخر پائیز که برای دفن عرق شرم زیر برف در میانه زمستان طلوع خواهد کرد.
گماشتگان که چند سال قبل به شکل خشتهای سنمار در پی ساختمان صنفی مندرج شدند، با خروج علنی؛ دیوار مرصوص قلعه فروخته ما را خواهند ریخت.
تولی و تبری نمیتواند فصل پنجم را بیبرائت از وسوسه چاه بدر به سلامت بگذراند.
سلام به عطش، مقدمه انصراف از دانهپاشی گماشته صنفی ست.
گفت و گو آیین درویشی نبود
ور نه با تو ماجراها داشتیم
شیوهٔ چشمت فریب جنگ داشت
ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم
گلبن حسنت نه خود شد دلفروز
ما دم همت بر او بگماشتیم
نکتهها رفت و شکایت کس نکرد
جانب حرمت فرونگذاشتیم
انتهای پیام/*