یک عیب زیادی عمر کردن دیدن چیزهای شگفتآور است...
هر چه را که پدر بزرگ چشم بست و نبود تا نبیند ما ماندیم و دیدیم...
مادر بارداری در فرانسه بستری میشود و سرفه کودک در رحم مادر نشان از ناراحتی و زجر کودک دارد، بررسی ها اختلال جفت را مطرح میکند، مادر سزارین میشود و کودک با PCR کرونا در فرانسه مثبت اعلام میشود!
تا اینجا همه چیز در حافظه قابل هضم است.
کودک با تب و سرفه کرونایی متولد میشود و البته حال عمومیش رو به بهبودی ست...
جفت گیرندههایی شبیه ریه دارد...
همان گیرندههایی که کرونا برای چسبیدن و ورود به سلول نیاز دارد...
جفت و بیضه غنی از این گیرندهها ست!
یعنی کرونا در گردنه مرگ و زندگی اردو زده است...
کرونا فقط قصد ندارد ما را بکشد بلکه به جنین ما هم دستدرازی کرده و حتی از آن بالاتر سراغ گامتدان ما رفته است!
کرونا یک ویروس نیست فرمول انقراض بشر در جایی کدنویسی شده که بیشتر از سطح دانش ما از انسان میداند...
اگر کرونا را جن مینامند حق دارند زیرا به علم لدنی مجهز است...
اینکه حالا ما به پرستار مدافع سلامت باردار در شیفت کرونایی بخش بیمارستان مینازیم، نشانه نهایت وقاحت و جهالت علمی سیستم ایمنی کار ماست که آنقدر احساس مسئولیت مدنی نمیکند تا بداند در نظريه الزام حفظ حیات فرضیات هم ارزش علمی دارند!
بعید نیست وقتی علم مصادره حماقت و غرور بشود جهالت بر مدیریت علمی سیطره یابد و پوپولیسم سلامت شریانهای پوبو ماندیبولار را پر خون کند تا در یک تحریک احساسی عصب پوبو بوکال دستور قیام به تحسین بدهد!
متاسفانه ما فرق احتیاط واجب را در موارد کراهت با مباحات درک نکردیم و اینجاست که هر روز صبح جنین بیگناهمان را به سر شیفت کرونایی میبریم...
این سرفههای جنینی را بلندتر بشنویم...
گناه بچه نیست که مادرش شیفت دارد...
ما بچه را انتخاب کردیم اما بچه ما را انتخاب نکرده است...
انتهای پیام/*