تزار سرخ (2 )
مهران اکبری قاضی چاکی
تابناک / این حزب شعب مختلفی در سایر کشورها پیدا و «کوبا» عضو شعبه تفلیس آن شد. در این زمان لنین (رهبر مبارزاتی که بعدها موسس شوروی شد) اولین روزنامه حزب،«ایستگرا»(جرقه) را تاسیس و کوبا به او و قلمش علاقمند و کمی بعدتر با خواندن «چه باید کرد» او، مریدش شد.
نتیجه نخستین درگیری خونین شاخه تفلیس حزب، گریختن کوبا به عنوان یکی از رهبران بود. او با پوشیدن لباسهای کهنه، هرچند خود ذاتا از طبقه پروالتاریا بود ولی میخواست در همه جا بیشتر پرولتاریا بودنش به چشم بیاید. شجاعت و جسارتش موجب شد کم کم رئیس کل حزب در قفقاز شود. اما سرانجام در 1902 برای نخستین بار به جرم سیاسی دستگیر، شکنجه و به منطقه «ایرکاتسک» در قطب شمال تعبید شد (جاییکه که بعدها بسیاری از مخالفان خود را تبعید کرد) اما در 1904 فرار و در 1905 با «لف روزنفلد» ملقب به «کامانوف» (کامانیف، یعنی مرد سنگی) اهل باتومی آشنا شد.
> نخستین دیدار با لنین و تبدیل شدن
به یک مبارز گانگستر
1905 بعد از یکشنبه خونین روسیه، تزار مجبور به قبول مجلس مشورتی دوما شد و این یک نوع پیش انقلاب مشروطه بود برای پیروزی بزرگ اکتبر 1917. «کوبا» که سردبیر یک روزنامه کوچک در گرجستان بود، در«تامر فورس» برای نخستین بار با مرادش لنین و «گریگوری رادومایسلسکی» معروف به «زینوویف» ملاقات کرد و البته سادگی و صمیمیت لنین به عنوان یک رهبر مبارزاتی اصلا برای او خوشایند نبود.
(ضمنا لنین موجب دو شقه شدن حزب به بلشویک و منشویک شده و خود رهبر بلشویکها بود که افراطی و رادیکالی بودند.) او که اصلا به چشم کسی نمیآمد، به سرعت توجه لنین را جلب و توسط او به کنگره لندن و هلند دعوت شد. در همانجا از حضور یهودیان و منشویکها بسیار احساس تنفر میکرد. شاید دلیل دشمنی آیندهاش با «تروتسکی» که نخستین بار در کنفرانس لندن او را دید،هم همین بود (چون تروتسکی هم منشویک بود و هم یهودی).البته «تروتسکی» برخلاف او یک عضو ساده نبود بلکه از رهبران عالی، کاریزماتیک و بزرگترین خطیب حزب بود.نخستین ملاقات دو نفره لنین و کوبا در برلین بود. لنین خواست او را به ماهیت کوبا نزدیکتر کند لذا نخستین فرامین سرقت از بانکهای گرجستان را به او صادر نمود. در 16 ژوئن 1907 اولین ماموریت خونین سرقت با موفقیت انجام و کوبا با گروهی موفق به سرقت و پول برای لنین ارسال شد.کم کم شهرت دزدی و زورگیریهایشان همه جا پیچید.( وقتی کوبا به استالین تبدیل شد یکی از نخستین کارهایش انکار این دزدیها بود و نابودی همه افرادی که با او در این سرقتها سهیم و یا از گذشته او مطلع بودند) البته این اعمال همان ابتدا توسط منشویکها که اخلاق گراتر از بلشویکها بودند مورد اعتراض قرار گرفت ولی لنین این اعمال را متوقف نکرد.
> نخستین ازدواج و یک مورد مبهم!
کوبا در تفلیس با مبارزی به نام «الکساندر سواتیدزه» آشنا و بعد مدتی با خواهرش «اکاترینا» که به شدت مجذوب ظاهر پرولتاریایی کوبا شده بود (جذابیتی که بعدها در او برای زنان وجود داشت) مخفیانه در کلیسا ازدواج کردند (ازدواج در کلیسا چیزی بود که بعدها از بیوگرافی هم او و هم لنین سانسور شد چون ازدواج مذهبی در پرونده دو رهبر مارکسیست مذهب ستیز بیشتربه نوعی رسوایی شباهت داشت) حاصل این ازدواج پسری به نام «یاکوب»بود. علیرغم اینکه پولهای زیادی از طریق سرقت دست او میرسید ولی همه را برای لنین میفرستاد و به علت اشمئزاز از پول و افکار پریتاری زندگی فلاکتباری داشت. همین فقر هم موجب مریضی همسرش و عدم توانایی او در مراجعه به یک دکتر حاذق و مُردن زن جوانش و سپردن «یاکوب» نوزاد به خالهاش و سالها بیخبری پدر و پسر از هم تا 1922 شد.(البته او در دیدارهای بعدی با لنین و سایر مبارزان تبعیدی در اروپا تازه فهمید که در زیر سایه پولهایی که او برای سرقتش، حتی از جانش میگذرد و از کشتن سایرین هم ابائی ندارد، آنها چه زندگی راحتی در کافههای روشنفکری اروپا دارند.).در این ایام او به کمک دوستان مسلمانش در مساجد مخفی و در میان اسناد هویتی جعلیش یک نام و شهرت ایرانی نیز وجود دارد.
مقارن با انقلاب مشروطه ایران او حتی به روایتی به شهر رشت آمد برای مبارزات براندازی محمدعلی شاه. لذا در صورت صحت این روایت، کنفرانس تهران در 1944 او برای دومین بار بود که به ایران میآمد.
ادامه دارد...