تابناک اصفهان: با خودرو شخصی در
ترافيک شهر رانندگی میکنم. کافی است به کوچة سمت چپ بپيچم تا به مقصد
برسم. اما اين کوچه ورودممنوع و يکطرفه است. با وجود ترافيک سنگين شب عيد،
تصميم میگيرم از چهارراه مقابل عبور کرده و از سمت درست وارد کوچة مقصد
بشوم. اين کار از من حدود 25 دقيقه زمان گرفت! وقتی داخل کوچه شدم، خودرويی
را ديدم که با سرعت و در جهت خلاف در حال رانندگی بود. پريشان شدم! جلو او
را گرفتم. سلام کردم و قضيه را برايش تعريف کردم. پرسيدم حالا «به نظر شما
من اشتباه کردم يا شما؟» قدری تامل کرد و گفت: «شما!»
اين خاطرهای بود که يکی از دوستان خوبم برايم نقل کرد و مرا بيش از پيش به
تفکر در مورد اهميت رعايت قانون و بهخصوص قوانين راهنمايی و رانندگی
واداشت. به نظر شما حق با کدام يک از اين دو نفر بوده است؟ يکی از
تفاوتهای مهم انسان و حيوان در ارزشگذاری کارهاست. حيوان هر کاری را بر
مبنای غريزه انجام میدهد. حتی زمانی که تا پای جان از بچههايش در برابر
خطرات دفاع میکند. اما انسان میتواند فکر کند، سبک و سنگين کند، به کارها
برچسب درست و نادرست بزند و گزينه درست را برگزيند. فهم انسان از «درست و
نادرست» يا «بايد و نبايد» را منابع متفاوتی در اختيار او میگذارند.
برخی از اينها اخلاقی هستند و برخی قراردادی. موارد اخلاقی مستقل از
قرارداد هستند و برخی نمونههای شاخص آن در اکثر مکانها و زمانها حضور
داشتهاند. مثلاً دروغگويی يا قتل انسان بیگناه بد بوده و هست و اين تابع
نظر اين و آن نيست. اما عبور از چراغ قرمز يک کار نادرست قراردادی است.
میشود قرارداد کرد که از فردا از چراغ قرمز عبور کنيم و از چراغ سبز نه.
چنانکه در کشور ما از سمت راست خيابان رانندگی میکنند و در کشور سنگاپور
از سمت چپ.
اکنون موضوع بحث اين است که قانون و قراردادهای مدنی، از جمله قوانين
راهنمايی و رانندگی، چه اهميتی دارند. تجربه چند هزارساله بشر نشان میدهد
وجود قوانين و التزام به آنها، برای شکلگيری و پايدار ماندن تمدن و زندگی
جمعی لازم و ضروری است.
ارسطو میگويد انسان يک حيوان اجتماعی است. در اين صورت، بسياری از منافع
او از طريق همزيستی و زندگی اجتماعی تامين میشود و روشن است که يکايک
افراد جامعه دارای منافع جمعی هستند که در صورت زيادهخواهی يا خودسری هر
يک از آنان اين منافع به خطر میافتد.
برای پاياندهی به سخن، خواننده عزيزم را به يک چالش فکری-خيالی دعوت
میکنم. تصور کنيد حيوانات ديگر هم میتوانستند مانند ما رانندگی کنند. هر
يک از آنها برای خودشان خودرويی داشتند و با هر سرعتی و در هر جهتی که
ميلشان میکشيد حرکت میکردند يا هرجا دوست داشتند متوقف میشدند. چه
وضيعتی در شهرها و جادهها حاکم میشد؟ امروزه رعايت قوانين راهنمايی و
رانندگی يکی از شاخصهای پيشرفت و تمدن در کشورهاست که حتی برای گردشگران
هم قابل مشاهده، سنجش و مقايسه است.
عميقاَ باور دارم بزرگترين انتخاب زندگی يک انسان اين است که آيا میخواهد از سطح حيوانی خود فراتر برود يا نه.