تابناک/آی اسپورت - خبر حیرت انگیز بود. اما در لابلای اخبار مهم و همچنین حاشیههای بیپایان فوتبال ایران گم شد. باشگاه ذوب آهن که از بازگرداندن میودراگ رادولوویچ سرمربی مونته نگروییاش ناامید شد به دنبال یافتن یک جایگزین مناسب برای این مربی بود. در نهایت کسی که برای مربیگری این تیم انتخاب شد یک کروات نام آشنا بود: «لوکا بوناچیچ»! او یکی از مربیانی است که سابقه فعالیت زیادی در فوتبال ایران دارد اما دستاوردشان اصلا با مدت زمانی که در فوتبال ایران کار کردهاند همخوانی ندارد. قبل از این که کرواتهایی مثل میروسلاو بلاژویچ و برانکو ایوانکوویچ به ایران بیایند، فوتبال ایران تبدیل به پایگاه مربیانی درجه چندمی شده بود که نام خانوادگیشان به «ویچ» ختم میشد و همین بخش از نامشان تبدیل به طعنه اصلی مطبوعات و منتقدان به آنها شده بود. حتی آن دسته از مربیان ایرانی که جایگاهشان را در فوتبال ایران با ورود کرواتها از دست داده بودند برای تحقیر مربیان خارجی که اغلب از مکتب فوتبال یوگسلاوی آمده بودند از اصطلاح «ویچ»ها و یا بدتر از آن «ویچهای بیمصرف» استفاده میکردند. نمیشود کتمان کرد که ویچها در فوتبال ایران در سالهای اخیر حضور زیادی و موثری داشتهاند. اما میشود آنها را به دو دسته موفق و ناموفق تقسیم کرد.
منفی
لوکا بوناچیچ
این مربی برای اولین بار در تابستان 1382 به ایران آمد تا هدایت باشگاه فولاد خوزستان را بر عهده بگیرد. در این فصل نتایج نسبتا خوبی گرفت و همین باعث شد یک بازار خوب پیدا کند که تا امروز برایش کار کرده است. بوناچیچ بعد از فولاد در چند تیم ایرانی دیگر هم کار کرد. البته او در این بین گاهی هم برای کار به کشورهایی مثل آلبانی، کرواسی، امارات و قطر هم رفت. اما اگر بخواهیم چرخش او در باشگاههای ایرانی را بررسی کنیم به این سیکل میرسیم: فولاد خوزستان، استقلال اهواز، سپاهان اصفهان، دوباره فولاد، مس کرمان، گسترش فولاد تبریز، دوباره سپاهان، دوباره مس کرمان، ذوب آهن اصفهان، دوباره مس کرمان، دوباره گسترش فولاد و دوباره ذوب آهن. بهترین دوران حضور بوناچیچ در ایران مربوط به دورهای است که او سرمربی سپاهان بود. او دو فصل متوالی با سپاهان قهرمان جام حذفی ایران شد و در سال 2007 با سپاهان به نایب قهرمانی لیگ قهرمانان آسیا رسید. او با سپاهان حضور در جام باشگاههای جهان را هم تجربه کرد. در همین دوران بود که شایعاتی درباره حضور این مربی در پرسپولیس و استقلال هم منتشر شد. اتقاقی که هیچ وقت نیفتاد. واقعیت این است که نمیشود دوران حضور بوناچیچ در ایران را موفق دانست. او با بهترین و پرمهرهترین تیم سپاهان نتوانست قهرمان لیگ شود. کاری که متلا کرانچار موفق به انجام آن شد. همه موفقیتهای بوناچیچ در فوتبال ایران به همین دوره کوتاه محدود میشود و او با این که تقریبا به اندازه انگشتان دو دست در ایران تیم عوض کرد اما در هیچ کدام از آنها موفقیت خاصی کسب نکرد و این ناکامیها باعث شد همان موفقیتش در سپاهان هم زیر سوال برود. می شود گفت او یکی از «ویچ»هایی است که ایران تبدیل به وطن دومش شده و با اولین تماس حاضر است به ایران بیاید! البته اگر از ایران خارج شود.
وینگو بگوویچ
این مربی را همه با فصلی به یاد میآورند که در افتتاحیهاش موفق شد با پرسپولیس 8 گل به پگاه گیلان بزند! فصلی که پایان خوشی نداشت و پرسپولیس او زیر فشارهای حاشیهای او تبدیل به یک تیم ناکام شد. اما همین هم برای این که او تبدیل یه یک مربی پرطرفدار شود کافی بود. بگوویچ از سال 2003 وارد فوتبال ایران شد و تا سال 2017 در ایران کار کرد. در این مدت فقط یک نیمفصل را خارج از ایران و در باشگاه الوصل امارات گذراند. سیکل حضور او در فوتبال ایران به این شکل است: پرسپولیس، پگاه گیلان، تیم امید ایران، پاس همدان، آلومینیوم هرمزگان، دوباره پاس همدان، مس رفسنجان، مس کرمان، گل گهر سیرجان. 14 سال حضور در ایران کافی بود تا او حتی زبان فارسی را هم بگیرد و مثل بلبل فارسی حرف بزند. بگوویچ حتی در دورهای کاملا ساکتن ایران شده بود. او هر وقت از تیمی در ایران اخراج میشد از کشور بیرون نمی رفت. چون مطمئن بود زمان بیکاری اش زیاد طول نمی کشد و ایجنتهای ایرانیاش به زودی یک تیم برایش پیدا خواهند کرد. وینگو الان دیگر 71 ساله شده و به علت کهولت سن چند ماهی میشود مربی هیچ تیمی نیست. گفته میشود او الان در کشورش حضور دارد اما اصلا بعید نیست همین گوشه کنارها منتظر پیشنهاد یک تیم ایرانی باشد!
زلاتکو ایوانکوویچ
این مربی را همه با برادر معروفتر و موفقش یعنی برانکو میشناسند. اصلا این برانکو بود که برای اولین بار در سال 2005 پای برادرش را به ایران باز کرد و او را به باشگاه برق شیراز معرفی کرد. تاریکترین فصل باشگاه برق شیراز هم در همین فصل که زلاتکو مربیاش بود رقم خورد. برق در پایان آن فصل از لیگ برتر سقوط کرد و زلاتکو از ایران رفت. زلاتکو بعد از این اخراج به کشورش برگشت و 11 سال بیکار ماند. اما بعد از این که برانکو هدایت پرسپولیس را بر عهده گرفت این بار به عنوان دستیار برانکو در پرسپولیس مشغول شد و به لطف موفقیتهای برانکو در پرسپولیس به نان و نوایی رسید. درباره تاثیر حضور زلاتکو در پرسپولیس حرف و حدیثهای زیادی وجود دارد. میمیک صورت یکنواخت او در همه این سالها خوراک طنزنویسان در فضای مجازی بود و این مهمترین تاثیر او در فوتبال ایران بود. روایت است که بازیکنان پرسپولیس او را در تمرینات حسابی دست می انداختند و اصلا برانکو یکی دو ستاره پرسپولیس را به همین دلیل از تیم کنار گذاشت. برانکو از پرسپولیس که رفت زلاتکو را هم با خودش برد و حالا زلاتکو رزومهای حسرت برانگیز دارد! رزومهای که خیلی از مربیان بزرگتر از او هم ندارند! او به معنای واقعی یک «ویچ» بود!
مثبت
تومیسلاو ایویچ
به گفته خیلی از بازیکنان تیم ملی ایران در سالهای 1997 و 1998 و البته به اذعان خیلی از کارشناسان فوتبال ایویچ بزرگترین و بهترین مربی خارجی است که به ایران آمده. او با سابقه کار در تیمهایی مثل یوگسلاوی، آژاکس، پورتو، پاری سن ژرمن، اتلتیکو مادرید، مارسی، بنفیکا، کرواسی، موناکو و فنرباغچه هدایت تیم ملی ایران را پذیرفت تا بلکه تیم ملی بتواند در جام جهانی فرانسه نتایج خوب و آبرومندی بگیرد. تا یک ماه مانده به آغاز جام جهانی، اوضاع خوب پیش میرفت. تیم ملی در اوج دوران بدنسازی به ایتالیا رفت تا ضمن برگزاری یک اردوی تدارکاتی چند بازی تدارکاتی هم انجام بدهد. در بازی دوستانه با آ اس رم تیم ملی شکست سنگینی را پذیرفت. همین مساله باعث ناراحتی مدیران فوتبال ایران شد و آنها تصمیم گرفتند ایویچ را برکنار کنند و به جای او جلال طالبی در فاصله یک ماه مانده تا جام جهانی سرمربی تیم ملی شد. تصمیمی که اشتباه بودنش خیلی زود مشخص شد. تقریبا همه اعضای آن تیم بعدا گفتند که اگر ایویچ سر کارش میماند تیم ملی در فرانسه نتایج بهتری میگرفت. ایویچ بعد از برکناری از تیم ملی ایران در استاندارد لیژ، مارسی و الاتحاد عربستان هم مربیگری کرد. او سرانجام در سن 77 سالگی در اشپیلت کرواسی از دنیا رفت. شاید یادتان نباشد اما پیش از این که برانکو در ایران لقب پروفسور را بگیرد این ایویچ بود که این لقب را دریافت کرد. با این حساب او یکی از بهترین «ویچ»های تاریخ بود که رد پایش را در فوتبال ایران دیده میشود.
برانکو ایوانکوویچ
وقتی میروسلاو بلاژویچ سرمربی تیم ملی ایران شد با یک دستیار کمحرف و خجالتی به ایران آمد. دستیاری که البته فراتر از یک دستیار صرف بود. بلاژ بارها از برانکو ایوانکوویچ تعریف کرد و او بود که لقب پروفسور را به دستیارش داد. چند سال بعد از آن روزها برانکو دوباره به ایران آمد و هدایت پرسپولیس را بر عهده گرفت. با هدایت او بود که پرسپولیس دوباره سرپا ایستاد و تبدیل به قدرت اول فوتبال ایران شد. 3 قهرمانی متوالی در لیگ برتر، یک قهرمانی جام حذفی، 3 قهرمانی در سوپرجام و یک نایب قهرمانی در آسیا ثمره حضور این مربی موفق در پرسپولیس بود.پرسپولیس او رکوردهایی را در تاریخ لیگ برتر شکست که بعید است تیمی به این زودیها بتواند به آنها نزدیک هم شود. او پیشتر هم با تیم ملی ایران به مقام سومی جام ملتهای آسیا 2004 رسیده بود و موفق شده بود تیم ملی را به جام جهانی 2006 برساند. کارنامه پربار برانکو هیچ تردیدی را در این که او یک «ویچ» موفق بود باقی نمیگذارد. حتی شاید بشود گفت او یک تنه آبروی همه مربیان هموطنش را در ایران حفظ کرد و پرچم کرواتها را بالا برد. برانکو این روزها سرمربی تیم ملی عمان است اما همزمان در حال انجام کارهایش برای دریافت مطالباتش از پرسپولیس است.
استانکو پوکله پوویچ
شاید بشود به او لقب اولین «ویچ» موفق فوتبال ایران را داد. اولین بار امیر عابدینی رییس وقت فدراسیون فوتبال او را برای هدای تیم ملی ایران انتخاب کرد. اما تیم ملی در بازیهای آسیایی سال 1996 نتایج خوبی نگرفت و استانکو از تیم ملی برکنار شد. عابدینی بلافاصله او را به پرسپولیس برد. پرسپولیس با او خیلی زود تبدیل به یک تیم پرقدرت شد. او بود که سیستم 1-6-3 را در پرسپولیس جا انداخت و پرسپولیس موفق شد با این سیستم دو سال پیاپی قهرمان جام آزادگان شود. استانکو بعد از این دو فصل، به کشورش برگشت و چند سال در چند تیم سرمربیگری کرد. دو بار دیگر هم به ایران آمد و در دو مقطع مختلف سرمربی سپاهان شد اما نتوانست موفقیتهایش در پرسپولیس را تکرار کند. با این وجود کسی تردید ندارد که او هم یکی از «ویچ» های خوبی بود که پایشان به فوتبال ایران باز شد.