عزت ایران درتاریخ مدیون سرداران است. سردارانی که همواره دربدنه حکومت بودند ولی صبری دلسوزانه و علی گونه پیشه کردند تا مردم و لشکریان فرماندهی غیر دلسوزان را ببینند و ماهیت به ظاهر دلسوزان و نامدیران بر همه آشکار شود و آنگاه با درخواست ملت رزم جامه به تن کنند و پیشاپیش مردم به میدان بیایند.
کریمخان زند بعد از زوال سلسله صفویان و افشاریان علیرغم اینکه میتوانست خودش در اصفهان بر تخت سلطنت جلوس کند ولی آخرین بازمانده صفویان رابرتخت نشاند وخود به کرمانشاه رفت تا مردم و درباریان به چشم خود ضعف و بی عرضگی صفویان را ببینند و چند نمونه دیگر که مجال گفتار نیست..!
آقا محسن از این طیف سرداران است.
در 24 سال گذشته شاهد بی راهه رفتن دولتمردان بود ولی بیکار ننشست و فریاد زد...آهای مردم اهای دولت مردان به کج راهه میروید . راه این است و نسخه نجات این است...ولی افسوس که همواره اکثریت اشتباه میکنند..! جنس این اشتباه از نوع گول خوردن و اغوا شدن است..!
سال 76 هنگام جدا شدن از فرماندهی سپاه ایران اعلام کرد که دشمن میخواهد مارا در شِعْب ابی طالب محاصره و تحریم کند...! امّا کسی صدایش را نشنید..! چون صدای هووچی های فرصت طلبان بلندتر بود.
آری آقا محسن از سپاه به ظاهر جدا شد ولی در واقع با کمک دلسوزان و متخصصین همفکرانش در تدارک سور و سات سپاه ایران بود و برای روزهای سخت، برنامه و راهکار تدارک دید.
تردیدی نیست که این سالها دیو شوم فقر و فساد و تبعیض وبی عدالتی (بی کفایتی) بر ایران اسلامی سایه افکنده است.
آقا محسن چندین بار آبرویش را کف دست گرفت و به میدان آمد از تریبون های مختلف اعلام خطر کرد و راهکارهایش را اعلام.
حال که بی عرضگی شاه سلطان حسین ها و دست و پاچلفتی میرزا دواتگرها را مشاهده کردیم وقت آن است که در اردوگاه کریم خان زند معاصر اجتماع کنیم تا شاهد رونق و آبادی و سرافرازی ایران باشیم.
انشالله جابر برازنده