کد خبر: ۹۵۴۲۰۳
تاریخ انتشار: ۲۰ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۲:۴۳ 09 April 2021
به گزارش تابناک کهگیلویه و بویراحمد ، غلام رضا تاجگردون با انتشار تصویری نوشت : نوزدهم فروردين سالگرد شهادت احمدرضا. يادش گرامي. چند سطري از كتاب خاطرات من ( در حال نهايي). ........
دوست داشتم با هم برگردیم تا چند روز بعد از سال تحویل پیش خانواده‌ باشیم. باهم رفتن‌مان بیشتر به مادر خوش می‌گذشت. اما احمد نیامد. من برگشتم شهر پیش خانواده. مادر مدام سراغش را می‌گرف و هر بار سعی می‌کردم ب نوعی آرامش کنم. چند روزی گذشت اما احمد هنوز نیامده بود. مادرم دیگر طاقت دوری‌اش را نداشت. دلش هرلحظه برای او پرمی‌کشید. بعد از ظهر یک روز دیدم رفت و آمد زن‌های فامیل به منزل‌مان بیشتر شده. فهمیدم خبری شده. ترس بَرَم داشت. نگران احمد شدم. سریع رفتم بسیج ببینم چه خبر است. بچه‌ها تا مرا دیدند شروع کردند به گریه. انگار آب داغ توی سرم ریختند. ترس از اندوه مادر اولین فکری بود که ذهنم گذشت. مانده بودم چکار کنم. چرا من باید اولین نفری باشم که شهادت برادرم را شنیدم! چقدر مأموریت سنگینی به گردنم افتاد. راضی بودم هزاربار در خطرناک‌ترین قله‌ها با کومله‌ها و دموکرات‌ها درگیر شوم و حتی جانم را از دست بدهم ولی خبر شهادت جگرگوشۀ مادرم را به او ندهم. سخت بود. شاید هم سن و سالم قدرت حمل هجمۀ این داغ سنگین را نداشت. شاید هنوز آن‌طور که باید و شاید پخته نبودم. مانده بودم چه کنم. آشوب ذهنم را پر کرده بود.

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار