شنیده‌ها حکایت از این داشت که جانباز ۵۰ درصدی که برای درمان بیماری با آمبولانس از یاسوج به سوی شیراز انتقال داده شده به دلیل خرابی آمبولانس در پشت برف مانده است.
کد خبر: ۳۶۸۷۲۶
تاریخ انتشار: ۱۰ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۹:۳۰ 29 January 2017
به گزارش فارس ، ظهر دیروز برخی اخبار مربوط به در راه ماندن جانباز ۵۰ درصد یاسوجی در راه اعزام به شیراز برای درمان رد و بدل شد.

شنیده‌ها حکایت از این داشت که جانباز ۵۰ درصدی که برای درمان بیماری با آمبولانس از یاسوج به سوی شیراز انتقال داده شده به دلیل خرابی آمبولانس در پشت برف مانده است.

در همین خصوص تماسی با محمد گودرزی معاون درمان بنیاد شهید انقلاب اسلامی استان داشتیم که وی در همین زمینه به خبرنگار ما گفت: امروز این جانباز ۵۰ درصدی هم استانی به سوی شیراز برای درمان انتقال داده شد که آمبولانس در حوالی شهر سپیدان دچار مشکل شد.

وی گفت: راننده آمبولانس بلافاصله با اورژانس ۱۱۵ سپیدان تماس گرفته و این جانباز را به مراکز درمانی آن شهر منتقل می‌کنند.

این مسؤول افزود: طی تماسی که با راننده آمبولانس گرفته شد از وی خواستیم که آمبولانس خصوصی را برای انتقال این جانباز ۵۰ درصدی هم استانی کرایه کرده و به شیراز منتقل کند که این کار انجام شد و هیچ گونه مشکلی نیز از این بابت وجود ندارد و بنیاد شهید همه هزینه آن را متقبل می‌شود.
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۱
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
m
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۶:۲۰ - ۱۴۰۱/۰۹/۰۵
جانبازان از مصیبتهای بزرگ و ماندگار این سرزمین اند که خدمات انها بمراتب کمتر از خسارات وارده است. کسانیکه بر طبل جنگ میکوبیدند ریشه های اینده امیدوار را سوزانده و سرمایه های این کشور را بفنا دادند. رئیس محل کار من یک جانباز بود که یک پایش را از زانو ازدست داده بود و فردی بسیار عقده ای و خطرناک بود روزی خدمتکار را فرستاد که ملاقاتش بروم گفتم کار ضروری دارم فردا می ایم اما همان شب سرایدار و خدمتگذار را فرستاد و در تاریکی تا توانستند مشت به سر و صورتم کوبیدند شکایت کردم اما بی فایده بود چون شاهد نداشتم و سرایدار گفت کار ما بوده اما نمی توانی ثابت کنی. جانبازان از مصیبتهای بزرگ و ماندگار این سرزمین اند که خدمات انها بمراتب کمتر از خسارات وارده است. کسانیکه بر طبل جنگ میکوبیدند ریشه های اینده امیدوار را سوزاندند و سرمایه های این کشور را بفنا دادند. رئیس محل کار من یک جانباز بود که یک پایش را از زانو ازدست داده بود و فردی بسیار عقده ای و خطرناک بود روزی خدمتکار را فرستاد که ملاقاتش بروم گفتم کار ضروری دارم فردا می ایم اما همان شب سرایدار و خدمتگذار را فرستاد و در تاریکی تا توانستند مشت به سر و صورتم کوبیدند شکایت کردم اما بی فایده بود چون شاهد نداشتم و سرایدار گفت کار ما بوده اما نمی توانی ثابت کنی.
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار