رسول سنایی ،شاعر نامی بومی محلی استان کهگیلویه و بویراحمد در وصف فقر در شهر لیکک شعری سرود که اشک را بر چشمان هر بهمئی جاری می کند.
کد خبر: ۲۲۹۰۸۴
تاریخ انتشار: ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۲۳:۴۹ 13 May 2016
به نقل از پاتوق وبلاگ نویسان بهمئی، رسول سنایی ،شاعر نامی بومی محلی استان کهگیلویه و بویراحمد در وصف فقر در شهر لیکک شعری سرود که اشک را بر چشمان هر بهمئی جاری می کند .

سنایی در ابتدای شعر خود نوشت:

برای زیبای خفته ام لیکک:

****

لیکک! دیارِ بی نشانِ من!

وَرزایِ پیرِ خسته از سگ دو!

پر کرده حجم کوچه هایت را

مردان بی "نوزین" و بی "برنو"

****

لیکک! زمستان بود و خوابت برد

یخ کرده ای در پشت درهایت

آجر به آجر درد بالا رفت

از شانه های کارگرهایت

****

بر شانه های کارگرهایت

هی برج بالا رفت در اهواز

خم شد کمرهامان ولی نشکست

در فصل شالی کاریِ شیراز

****

کم کم گره میخورد تقدیرت

بادستهای هر چه بادا باد

روزی که فرزند تو درتهران

از چشمهای داربست افتاد

****

انگار دنیا از همان آغاز

چشم تو را از اشک تر میخواست

تنها به دنبال تو میگشتند

هر گوشه هر کس کارگر میخواست

****

تهران و تبریز و شمیرانات

از خون رگهای تو مینوشند

یک قرن مثل گاو غمگینی

از سینه هایت نفت میدوشند

****

از سینه هایت نفت می نوشند اما..

جز دود سهم آسمانت نیست

چیزی به جز آینده ای تاریک

در انتظار کودکانت نیست

****

در من هزاران شعر میمیرد

وقتی که میبندی دهانت را

بامن بخوان ای شهر فقرآلود

درد نجیب دخترانت را

****

یک عمر من را سرزنش کردند

تا از سر تو دست بردارم

کمتر به من نامهربانی کن

دیوانه من هم دوستت دارم



معادل فارسی واژه های بومی:وَرزا: گاو نری که در فرهنگ بومی بهمئی نماد قدرت و خستگی ناپذیری است./ نوزین:اسبی که تازه سواری شده است.
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۰:۳۵ - ۱۳۹۵/۰۲/۲۵
احسنت بر جناب سنایی
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار